Filtrar por género

رواق / Ravaq

رواق / Ravaq

Farzin Ranjbar

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد. غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه. می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _ من فرزین رنجبر هستم.

152 - چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست ۰۲۲
0:00 / 0:00
1x
  • 152 - چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست ۰۲۲

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

    سخن‌شناس نه‌ای جان من خطا اين جاست


    سرم به دنيی و عقبی فرو نمی‌آيد

    تبارک الله از اين فتنه‌ها که در سر ماست


    در اندرون من خسته‌دل ندانم کيست

    که من خموشم و او در فغان و در غوغاست


    دلم ز پرده برون شد کجايی ای مطرب

    بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست


    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

    رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست


    نخفته‌ام ز خيالی که می‌پزد دل من

    خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست


    چنين که صومعه آلوده شد ز خون دلم

    گرم به باده بشوييد حق به دست شماست


    از آن به دير مغانم عزيز می‌دارند

    که آتشی که نميرد، هميشه در دل ماست


    چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب

    که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست


    ندای عشق تو دوشم در اندرون دادند

    فضای سينه حافظ هنوز پر ز صداست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sat, 27 Apr 2024
  • 151 - دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست ۰۲۱


    دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست

    گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست


    که شنيدی که در اين بزم دمی خوش بنشست

    که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

    شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد

    پيش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

    در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

    به هواداری آن عارض و قامت برخاست

    پيش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت

    سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست


    مست بگذشتی و از خلوتيان ملکوت

    به تماشای تو آشوب قيامت برخاست

    حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببری

    کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Wed, 24 Apr 2024
  • 150 - روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست ۰۲۰

    روزه يک سو شد و عيد آمد و دلها برخاست

    می ز خمخانه به جوش آمد و می‌بايد خواست

    نوبه (توبه) زهدفروشان گران جان بگذشت

    وقت رندی (شادی) و طرب کردن رندان پيداست (برخاست)

    چه ملامت بود (رسد) آن را که چنين باده خورد

    اين چه عيب است بدين بی‌خردی وين چه خطاست


    باده‌نوشی که در او روی و ريايی نبود

    بهتر از زهدفروشی که در او روی و رياست

    ما نه رندان (مردان) رياييم و حريفان نفاق

    آن که او عالم سر است بدين حال گواست

    فرض ايزد بگذاريم (بگذاریم) و به کس بد نکنيم

    وان چه گويند روا نيست نگوييم (بگوییم) رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوريم

    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    اين چه عيب است کز آن عيب خلل خواهد بود

    ور بود نيز چه شد مردم بی‌عيب کجاست


    حافظ از چون و چرا بگذر و می نوش دمی

    نزد حکمش چه مجال سخن چون و چراست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Tue, 23 Apr 2024
  • 149 - ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ۰۱۹

    ای نسيم سحر آرامگه يار کجاست

    منزل آن مه عاشق‌کش عيار کجاست

    شب تار (دراز) است و ره وادی ايمن در پيش

    آتش طور کجا موعد ديدار کجاست

    هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

    در خرابات بگوييد (مپرسید) که هشيار کجاست

    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

    نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

    هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

    ما کجاييم و ملامت‌گر بی‌کار کجاست

    بازپرسيد ز گيسوی شکن در شکنش

    کان دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

    عقل ديوانه شد آن سلسله مشکين کو

    دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

    ساقی و مطرب و می (باده و مطرب و گل) جمله مهياست ولی

    عيش بی يار مهیا (مهنا) نشود يار کجاست

    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

    فکر معقول بفرما گل بی‌خار کجاست



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Mon, 22 Apr 2024
  • 148 - ساقیا آمدن عید مبارک بادت ۰۱۸


    ساقيا آمدن عيد مبارک بادت

    وان مواعيد که کردی مرواد از يادت


    در شگفتم که در اين مدت ايام فراق

    برگرفتی ز حريفان (عزیزان) دل و دل می‌دادت


    برسان بندگی دختر رز گو به درآی

    که دم و همت ما کرد ز بند آزادت


    شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست

    جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت


    شکر ايزد که ز تاراج خزان رخنه نيافت

    بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت


    چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد

    طالع نامور و دولت مادرزادت


    حافظ از دست مده دولت (صحبت) اين کشتی نوح

    ور نه طوفان حوادث ببرد (بکند) بنيادت



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    Sun, 21 Apr 2024
Mostrar más episodios