قصه های پدر

سالهای دشوار دادرسی.

از کارآموزی قضایی تا ورود به عدلیه.

مشهد و مزدوران.

افسر وظیفه.

ازتالار تشریح تا اداره رادیو.

نقش من در مجله «نامه دانشجو».

دوران طلایی دانشگاه.

دانشکده حقوق یاادبیات؟

باردیگر خراسان و انجمن های ادبی اش.

دبیرستان های پهلوی وصدر جهان.

سفر تحصیلی به زنجان.

باغبانی سهم من بود از کارها.

روزهای خوب تعطیلات تابستانی.

ازمدرسه طلبگی حاج سلطان تا دبیرستان بهار زاوه.

در مدرسه سلطانیه کاشمر.

ازجام به ترشیز.

همچون محصلی موفق.

نقشی از آخوند نماها.

تجربه هایی از زندگی طلبگی.

درآستانه ورود به حوزه علمیه .

پیچ وخم های سرنوشت .

دوران زودگذر مدرسه آذر .

دنیای ناشناخته دبستان

حضور ملایم سیاست در زندگیهای دور از شهر .

سالهای ننگ ، سالهای تنگ

آمدن دوقلوهای دوم .

باز ، درناز و پسرش داوو .

شاُن وشعل پدر.

رهایی از تاریکخانه مکتب.

جور استاد به ز مهر پدر .

زاوه در دهه های ۲۰ و۳۰.

روزگار کودکی در خانواده یی پر جمعیت .

ما دراین خانه زندگی می کردیم .

درناز ، پدیده ای بی نظیر در خدمتکاری.

لیلاسی دایه ای همچون مادر.

وزندگی ازین گونه آغاز می شود.

سکوت و سکون وخاموشی و فراموشی درروستا.

تقدیراین بوده است که زاوه در خراسان باشگاه زندگیم باشد .

سفر را با من از بدایت عمر آغاز کنید