Filtra per genere

شعر کست | SherCast

شعر کست | SherCast

Boutigha Podcast

پادکستی برای شنیدن اشعار خوب و درجه یک و معروفِ شعر و ادبیات فارسی

(محتوای تکمیلی در بوطیقا)



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

92 - نود و یک - پسرِ نحوی:‌ سعدی
0:00 / 0:00
1x
  • 92 - نود و یک - پسرِ نحوی:‌ سعدی

    سعدی

    ‌سالی محمد خوارزمشاه رحمة الله علیه با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد. به جامع کاشغر در آمدم، پسری دیدم نحوی به غایت اعتدال و نهایت جمال چنان که در امثال او گویند:

     

    معلمت همه شوخی و دلبری آموخت

    جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت

    من آدمی به چنین شکل و خوی و قد و روش

    ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت

     

    مقدمه نحو زمخشری در دست داشت و همی خواند: ضرب زیدُ عمرواً و کان المتعدیّ عمرواً. گفتم: ای پسر، خوارزم و ختا صلح کردند و زید و عمرو را همچنان خصومت باقیست؟ بخندید و مولدم پرسید، گفتم: خاک شیراز. گفت: از سخنان سعدی چه داری؟ گفتم:

     

    بُلیتُ بِنَحویٍّ یَصولُ مُغاضِباً

    عَلَیَّ کَزَیدٍ فی مُقابَلَةِ العَمرو

    علی جَرِّ ذَیلٍ لَیسَ یَرفَعُ رَأسَهُ

    وَ هَل یَستَقیمُ الَّرفعُ مِن عامِلِ الجَرِّ

     

    لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: غالب اشعار او در این زمین به زبان پارسیست، اگر بگویی به فهم نزدیکتر باشد. کَلِّمِ الناسَ عَلی قَدرِ عُقولِهِم. گفتم:

     

    طبع تو را تا هوس نحو کرد

    صورت صبر از دل ما محو کرد

    ای دل عشاق به دام تو صید

    ما به تو مشغول و تو با عمرو و زید

     

    بامدادان که عزم سفر مصمم شد، گفته بودندش که فلان سعدیست. دوان آمد و تلطف کرد و تأسف خورد که چندین مدت چرا نگفتی منم تا شکر قدوم بزرگان را میان به خدمت ببستمی. گفتم:

     

    با وجودت ز من آواز نیاید که منم

     

    گفتا چه شود گر در این خطه چندی برآسایی تا به خدمت مستفید گردیم. گفتم نتوانم به حکم این حکایت:

     

    بزرگی دیدم اندر کوهساری

    قناعت کرده از دنیا به غاری

    چرا گفتم به شهر اندر نیایی

    که باری بندی از دل برگشایی

    بگفت آنجا پریرویان نغزند

    چو گل بسیار شد پیلان بلغزند

     

    این بگفتم و بوسه بر سر و روی یکدیگر دادیم و وداع کردیم.

     

    بوسه دادن به روی دوست چه سود

    هم در این لحظه کردنش بدرود

    سیب گویی وداع بستان کرد

    روی از این نیمه سرخ و زآن سو زرد

     

    اِن لَم اَمُت یَومَ الوَداعِ تَأسُّفاً

    لا تَحسَبونی فی المَوَدَّةِ مُنصِفاً

     

    ‌‌لینک های پادکست

    پادکست بوطیقا - قسمت بیستم و یکم

    ‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا

    ‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا

    معرفی پادکست : قصه‌های کودکانه آسنی

    ‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com



    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Thu, 16 May 2024 - 8min
  • 91 - نود - خارِ مغیلان:‌ حافظ

    حافظ

    ‌یوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان، غم مَخُور

    ‌کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور

    ‌ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مَکُن

    ‌وین سَرِ شوریده باز آید به سامان، غم مخور

    ‌دورِ گردون گر دو روزی بر مُرادِ ما نبود

    ‌دائماً یکسان نباشد حالِ دوران، غم مخور

    ‌گر بهارِ عمر باشد، باز بر تختِ چمن

    ‌چَترِ گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان! غم مخور

    ‌ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَر کَنَد

    ‌چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور

    ‌هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای بر سِرِّ غیب

    ‌باشد اندر پرده، بازی‌هایِ پنهان، غم مخور

    ‌در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم

    ‌سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور

    ‌گر چه منزل بَس خطرناک است و مقصد ناپدید

    ‌هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غم مخور

    ‌حال ما در فُرقتِ جانان و اِبرامِ رقیب

    ‌جمله می‌داند خدایِ حالْ گردان غم مخور

    ‌حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار

    ‌تا بُوَد وِردَت دعا و درسِ قرآن غم مخور

     

    ‌‌لینک های پادکست

    پادکست بوطیقا - قسمت بیستم

    ‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا

    ‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا

    ‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com



    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Thu, 02 May 2024 - 4min
  • 90 - هشتاد و نه - مصر و کنعان:‌ سعدی

    سعدی

    که برگذشت که بویِ عبیر می‌آید؟

    که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید؟

    نشانِ یوسفِ گم‌کرده می‌دهد یعقوب

    مگر ز مصر به کنعان بشیر می‌آید

    ز دست رفتم و بی‌دیدگان نمی‌دانند

    که زخم‌های نظر بر بصیر می‌آید

    همی‌خرامد و عقلم به طبع می‌گوید

    نظر بدوز که آن بی‌نظیر می‌آید

    جمال کعبه چنان می‌دوانَدَم به نشاط

    که خارهای مغیلان حریر می‌آید

    نه آن چنان به تو مشغولم، ای بهشتی روی

    که یادِ خویشتنم در ضمیر می‌آید  

    ز دیدنت نتوانم که دیده دربندم  

    و گر مقابله بینم که تیر می‌آید  

    هزار جامه معنی که من براندازم  

    به قامتی که تو داری قصیر می‌آید  

    به کشتن آمده بود آن که مدعی پنداشت

    که رحمتی مگرش بر اسیر می‌آید

    رسید ناله سعدی به هر که در آفاق

    هم آتشی زده‌ای تا نفیر می‌آید

     

    ‌‌لینک های پادکست

    پادکست بوطیقا - قسمت بیستم

    ‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا

    ‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا

    معرفی پادکست : کاغذ اخبار

    ‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com



    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Thu, 18 Apr 2024 - 6min
  • 89 - هشتاد و هشت - کمال بهجت: سعدی

    سعدی

    یکی را از متعلمان کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشریت است با حسن بشره او معاملتی داشت و وقتی که به خلوتش دریافتی گفتی:

    نه آنچنان به تو مشغولم ای بهشتی‌روی

    که یادِ خویشتنم در ضمیر می‌آید

    ز دیدنت نتوانم که دیده در بندم

    و گر مقابله بینم که تیر می‌آید

    باری پسر گفت: آن چنان که در آداب درس من نظری می‌فرمایی در آداب نفسم نیز تأمل فرمای تا اگر در اخلاق من ناپسندی بینی که مرا آن پسند همی‌نماید بر آنم اطلاع فرمایی تا به تبدیل آن سعی کنم.

    گفت: ای پسر! این سخن از دیگری پرس که آن نظر که مرا با توست جز هنر نمی‌بینم.

    چشم بداندیش که برکنده باد

    عیب نماید هنرش در نظر

    ور هنری داری و هفتاد عیب

    دوست نبیند به جز آن یک هنر

     

    ‌‌لینک های پادکست

    پادکست بوطیقا - قسمت بیستم

    ‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقااینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا

    ‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا

    معرفی پادکست : مفر

    ‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com



    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Thu, 04 Apr 2024 - 5min
  • 88 - هشتاد و هفت - غزلیاتِ عراقی: حافظ

    حافظ

    یاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکرد

    به وداعی دلِ غمدیدهٔ ما شاد نکرد

    آن جوانبخت که می‌زد رقمِ خیر و قبول

    بندهٔ پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

    کاغذین جامه به خونابه بشویم که فلک

    رهنمونیم به پایِ عَلَمِ داد نکرد

    دل به امّیدِ صدایی که مگر در تو رسد

    ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

    سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغِ سحر

    آشیان در شِکَنِ طُرِّهٔ شمشاد نکرد

    شاید ار پیکِ صبا، از تو بیاموزد کار

    زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد

    کِلْکِ مَشّاطِهٔ صُنعَش نَکِشد نقشِ مراد

    هر که اقرار بدین حُسنِ خداداد نکرد

    مطربا پرده بگردان و بزن راهِ عراق

    که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

    غزلیاتِ عراقیست سرودِ حافظ

    که شنید این رهِ دلسوز؟ که فریاد نکرد

     

    ‌‌لینک های پادکست

    پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم

    ‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا|  اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا

    ‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا

    ‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com



    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Thu, 07 Mar 2024 - 7min
Mostra altri episodi